عملکردها، فعالیتها و وظایف چشم سوم
چشم سوم پل ارتباطی فیزیک و متافیزیک، ظاهر و باطن، جسم و روح، تن و روان، مغز و ذهن و خودآگاه و ناخودآگاه است.
چشم سوم پلی برای رفتن به فراسوی ابعاد مکان و زمان میباشد. بُعد فیزیکی ما ـ جسم ـ مقید به بُعد مکان و زمان میباشد، به این معنی که وقتی جسم ما در زمان حال است، دیگر نمیتواند همزمان در گذشته و یا در آینده باشد. یا وقتی جسم ما در یک مکان است، نمیتواند همزمان در مکان یا مکانهای دیگر باشد. این محدودیتها برای ابعاد متافیزیک وجود ما مصداق ندارد. پس انسان میتواند از طریق چشم سوم به ماورای بُعد مکان و زمان سفر کند. در اصل میتوان با کمک آجنا به مکانها و زمانهای دیگر در عالم فیزیکی و حتی در عوالم دیگر اشراف پیدا کرد. فخرالدین عراقی چنین بیان میدارد که:
گشت بیدار چشم دل، چو مرا عالم از پیش جسم و جان برخاست
آجنا دریچهی ورود به جهانهای ماوراء و شاهراه حیاتی برای رسیدن به جهانهای دیگر میباشد؛ به عبارت دیگر چشم سوم سرآغاز ارتباط انسان با جهانهای معنوی است. چشم سوم مناسبترین مکان برای این کار در افراد اهل علم و دانش میباشد. پس میتوان گفت، آجنا پلی بین سطح فیزیکی و سطوح معنوی است و راهی برای دستیافتن به واقعیتها و تواناییهای جهانهای دیگر میباشد.
تیسراتیل محلی برای دریافت ادراکات فراحسی، الهام، اشراق، کشف و شهود میباشد.
چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی
چشم سوم در مباحث عرفانی از جایگاه ویژهای برخوردار است. آجنا در مباحث عرفانی به چشم دل معروف میباشد و بسیاری از تجارب عرفانی به وسیلهی چشم دل کسب میگردد؛ به عبارت دیگر چشم دل محلی برای رؤیت تصاویر و کسب تجارب معنوی و عرفانی میباشد. فخرالدین عراقی دراینباره چنین سروده است:
دیده ادراک او ناظر احکام لوح چشم دل پاک او مشرق امالکتاب
نگاه کردن به ذات پاک پروردگار، با چشم دل و از طریق شهود باطن امکان پذیر است و انسان را مجذوب آن ذات بیمثال و آن کمال و جمال مطلق میکند، در اثر این نگاه لذتی روحانی و وصف ناپذیر به انسان دست میدهد، که یک لحظهی آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر میباشد. پس اگر حجابها کنار رود و انسان خداوند را با چشم دل مشاهده کند، خواهد فهمید که چیزی محبوبتر و لذتبخشتر از نگاه به پروردگار با چشم درون نیست.
آجنا وسیلهای برای تلهپاتی است. تلهپاتی به معنی ایجاد ارتباط از طریق افکار و بدون استفاده از ابزار فیزیکی و حواس پنجگانه و کلام میباشد. همهی انسانها بالقوه دارای استعداد تلهپاتی میباشند. این پدیده در انسانهای اولیه یک راه ارتباطی معمول بوده است. در صورتیکه چشم سوم فعال و باز باشد، انسانها میتوانند به راحتی از طریق تلهپاتی با یکدیگر در ارتباط باشند. همه میدانند که عاشقان چگونه هنگامی که دور از هم به سر میبرند، از طریق فکر با هم ارتباط برقرار میکنند، در این موارد، علت این است که عشق، امواج مغزی را با هم هماهنگ میکند. مادران هر گاه فرزندانشان در خطر باشند، آگاه میشوند، حتی اگر هزاران کیلومتر از آنها دور باشند.
با اوصاف فوق شما میتوانید از طریق چشم سوم برای هر کس که بخواهید پیام بفرستید؛ برای این منظور هنگامی که روی چاکرای ششم تمرکز میکنید، تصویر شخصی را که میخواهید به او پیام بدهید مجسم کنید، او را در حال دریافت پیام ببینید. ممکن است مدتی طول بکشد، اما به هر حال او دریافتی از شما خواهد داشت. اگر شما برای این تمرین با کسی قرار بگذارید، موفقیت بیشتری خواهید داشت.
آجنا میتواند عامل ارتباط ما با موجودات دیگر باشد. از طریق این ساختار میتوان با موجودات فیزیکی غیر از انسان مانند گیاهان و جانوران ارتباط برقرار ساخت. به عبارت دیگر، انسان میتواند با کمک چشم سوم و تلهپاتی با جانوران و گیاهان ارتباط گرفته، یا به اصطلاح با آنها صحبت کند. همچنین از طریق چشم سوم میتوان با موجودات ماورائی ارتباط گرفت. در حال حاضر بر روی کرهی زمین که بخش بسیار بسیار کوچکی از جهان فیزیکی میباشد، بیش از یک میلیون و دویست هزار گونه موجود زنده شناسایی شده است. با وجود این همه موجود در این کرهی خاکی کوچک، آیا به نظر شما سایر کرات موجود در جهان فیزیکی، خالی از موجودات و مخلوقات میباشد؟ و آیا سایر جهانها (بخشهای دیگر جهان هستی به غیر از جهان فیزیکی) از موجودات و مخلوقات تهی میباشد؟ به استناد مطالب دینی و یافتههای علمی، میتوان ادعا نمود که در سایر بخشهای جهان هستی نیز مخلوقاتی زیست میکنند. بخش زیادی از این مخلوقات، موجودات ماوراییاند، که در حالت عادی و با حواس فیزیکی نمیتوان آنها را رؤیت نمود ولی با کمک چشم سوم میتوان این موجودات را احساس، ادراک و رؤیت نمود و با آنها ارتباط برقرار کرد. فرشته و جن از جمله مشهورترین و معروفترین موجودات ماورایی میباشند.ارگانهای مرتبط با چشم سوم - Organs connected to Ajna
هر یک از چاکراها از لحاظ فیزیکی و متافیزیکی با بخشهای مختلف و عملکردهای متفاوتی از وجود انسان در ارتباط هستند. به عبارت دقیقتر، هر یک از چاکراهای اصلی با ساختار و عملکرد تمام کالبدهای هفتگانه انسان در ارتباط است. چشم سوم نیز با آناتومی و فیزیولوژیِ جسم و پاراآناتومی و پارافیزیولوژیِ روان و روح در ارتباط است. ارتباط آجنا با جسم فیزیکی را از نظر اهمیت میتوان به سه بخش تقسیم نمود: اول غدد درونریز، دوم سیستم عصبی، سوم سایر ارگانها. در بخش اول، چشم دل بهطور مشخص با غدهی پینهآل و غدهی هیپوفیز در ارتباط است. در بخش دوم با سیستم عصبی مرکزی و بهطور دقیق با مغز و بخش گردنی نخاع ارتباط دارد. حواس پنجگانه نیز با آجنا مرتبط است. در بخش سوم میتوان از چشمها، گوشها، بینی و سینوسهای پیشانی، گونه و بینی نام برد. برخی اعتقاد دارند که چشم سوم با سیستم ایمنی نیز در ارتباط است. عدهای دیگر معتقدند که سیستم ایمنی به چاکرای شمارهی یک مربوط میشود. به یاد داشته باشید که اعصاب و غدد درونریز از مهمترین بخشهای جسم فیزیکی میباشند، چون تمام عملکردهای فیزیکی از بُعد مادی در نهایت به این دو بخش برمیگردد، در اصل این دو بخش رهبر و مسؤول کنترل و هدایت تمام اعمال فیزیکی در جسم میباشند. تمام فعل و انفعالات فیزیکی توسط اعصاب و غدد درونریز تنظیم میشوند. این دو بخش مکمل یکدیگر میباشند.
همانطور که گفتیم در سطح آناتومیک وفیزیولوژیک هر چاکرا با قسمتی از سیستم عصبی و غدد درونریز در ارتباط است. هرچند که چـاکراها به تناسب محل قـرار گـرفتنشان با بخشهای مختلفی از جسم فیزیـکی در ارتباطـند، ولـی ارتباطشان با غدد درونریز بسیار حایز اهمیت است. بهطوری که بین چاکراها و غدد درونریز ارتباطات و تأثیرات متقابل وجود دارد. به عبارت دیگر هر چاکرا دارای یک معادل فیزیکی مشخص در کالبد فیزیکی است. معادل فیزیکی چاکرای آجنا غدهی پینهآل (غدهی صنوبری) است. البته برخی اعتقاد دارند که معادل این چاکرا غدهی هیپوفیز است و غدهی پینهآل را به چاکرای شمارهی هفت ارتباط میدهند. از آنجا که چشم سوم به وسیلهی عنصر نور کنترل میشود و با توجه به ساختار و عملکرد غدهی پینهآل به نظر میرسد که چشم سوم در ارتباط با این غده باشد.
غدهی پینهآل برای بیش از دو هزار سال موضوع مطالعات فلسفی بوده است. همچنین پزشکان و دانشمندان تا مدتها دربارهی عملکرد دقیق آن سردرگم بودهاند. به هرحال امروزه آخرین مطالعات پزشکی نشان میدهد که غدهی پینهآل در تواناییهای روحی انسان نقش مهمی دارد. از بین ارگانهای بدنِ انسان هیچ ارگان دیگری به اندازهی غدهی پینهآل در جهت تکامل دچار تغییر و تحول نشده است.
تحقیقاتی که روی فسیلهای به جا مانده از اعصار گذشته انجام شده، نشان داده است که غدهی پینهآل مانند یک چشم فیزیکی سوم عمل میکرده، که به نور و تاریکی حساس بوده است. این واقعیت دربارهی گونههای منقرض شدهای مانند «برونتوساراس» و سایر مهرهداران دوزیست ابتدایی اثبات شده است. حتی امروزه در حیوانات پستتر مانند قورباغه، غدهی پینهآل، نور را حس میکند. در جریان تکامل گونهها از خزندگان تا پرندگان، حیوانات و سرانجام انسان، سلولهای حسگر غدهی پینهآل، به وسیله سلولهای دیگر جایگزین شدهاند و در تکامل یافتهترین مهرهداران مانند انسان دیگر اثری از سلولهای گیرندهی نور در غدهی پینهآل به جا نمانده است.
در پستانداران غدهی پینهآل تقریباً در وسط مغز قرار گرفته است. این غده به رنگ سفید و به شکل میوهی کاج است. در انسان این غده به نسبت بلندتر است و حدود 100 میلیگرم وزن دارد. بعد از بلوغ، این غده با فرآیند رسوب کلسیم سفت میشود اما عملکرد آن تغییری نمیکند. سالها پیش دانشمندان کشف کردهاند که در پسران جوان دچار تومورهای اطراف غدهی پینهآل، رشد زودرس اندامهای تناسلی روی میدهد، درحالیکه در پسران دچار تومورهای غدهی پینهآل، تکامل صفات ثانویه جنسی به تأخیر میافتد. علت این است که تومورهای اطراف غدهی پینهآل عملکرد آن را مهار میکنند. درحالیکه وقتی خود غده دچار تومور شده است، فعالیت آن بیشتر از حد عادی است و بنابراین رشد جنسی را به تأخیر میاندازد.
یکی از فیزیولوژیستهای مشهور در آزمایشگاه نشان داده است که غدهی پینهآل یک ساعت بیولوژیک حساس است که با استفاده از ریتم روزانهی انرژی عصبی، ترشح غدد درونریز را تحریک میکند. این فعالیت عصبی تحریک کننده توسط نور ایجاد میشود. او همچنین کشف کرده است که غدهی پینهآل هورمون ملاتونین تولید میکند، این هورمون در هیچ ارگان فیزیکی دیگری تولید نمیشود. ملاتونین علاوه بر تأثیراتش بر رنگدانه ملانین در پوست، در زنان باعث کاهش اندازه تخمدانها و افزایش مدت سیکل قاعدگی ماهانه میشود. بهطور کلی این هورمون عملکرد جنسی انسان را کاهش میدهد.
غدهی پینهآل فقط در هنگام تاریکی، هورمون ملاتونین تولید میکند، پس از گذشت شش ساعت از تاریکی اندازهی غدهی پینهآل افزایش مییابد و برای تولید ملاتونین فعال میشود. وقتی روشنایی دوباره پدیدار میشود تولید ملاتونین کاهش مییابد. این پدیده، مشابه عملکرد غدهی هیپوفیز است که هورمون آدرنوکورتیکوتروپ را بین ساعت سه تا شش صبح تولید میکند. این هورمون فعال کنندهی غدد آدرنال (فوق کلیوی) است. غدهی پینهآل که در دنیای مدرن، عملکرد خود را به عنوان یک ارگان حسگر نور از دست داده است، با دریافت نور توسط چشمها کنترل میشود، به این ترتیب که چشمها بر سیستم عصبی سمپاتیک تأثیر گذاشته، سیستم سمپاتیک هم به نوبهی خود غدهی پینهآل را فعال یا غیرفعال میکند.
غدهی پینهآل هورمون دیگری به نام اسکوروتونین هم تولید میکند. این هورمون در هنگام روشنایی تولید میشود. در شرایط روشنایی پایدار غدهی پینهآل تولید ملاتونین را متوقف میکند و بهطور مداوم به تولید مقادیر بالای اسکوروتونین میپردازد. از سوی دیگر در تاریکی پایدار تولید اسکوروتونین ادامه مییابد. تولید این هورمون هنگام روز در بالاترین حد و هنگام شب در پایینترین حد است، حتی اگر محیط بهطور مداوم تاریک باشد. همچنین مشخص شده است که برداشتن چشمها یا قطع کردن سیستم سمپاتیک موشها اثری مشابه قرار دادن آنها در تاریکی مداوم دارد. به هر حال در این شرایط ریتم روزانهی تولید اسکوروتونین بهطور طبیعی ادامه پیدا میکند.
چرخه روزانهی روشنایی، در چرخههای فعالیت غدد بسیاری از حیوانات پستتر نیز نقش مهمی دارد. افزایش نور خورشید در فصل بهار باعث رشد غدد جنسی و آغاز چرخهی تولید مثل و جفتگیری در بسیاری از پرندگان و پستاندارانی که تولید مثل سالانه دارند، میشود. چرخهی روزانهی روشنایی و تاریکی با انواع ریتمهای روزانهی پستانداران مانند چرخهی ترشح هورمونهای جنسیِ غدد فوق کلیوی همزمانی دارد.
در قورباغهها غدهی پینهآل ارگانی است که از سلولهای ویژه چشم تشکیل یافته، این چشم سوم در قورباغهها یک ارگان حسگر نور است. در استرالیا گونهای از مار وجود دارد که نحوهی قرار گیری فلسهای روی سر او نشان دهندهی یک چشم سوم است. با برداشتن فلسها میتوان یک چشم فیزیکی کامل را مشاهده کرد. همچنین تحقیقات اولیه روی غدهی پینهآل نشان داده است که سلولهای این غده ذاتاً سلولهای چشمی بودهاند، با تکامل بشر چشم سوم عملکرد خود را به عنوان یک چشم فیزیکی از دست داده، مغز اطراف آن را فراگرفته و آنچه ما اکنون غدهی پینهآل مینامیم، بر جای مانده است.
انسان اولیه از لحاظ عقلانی پیشرفته نبوده، حیات او عمدتاً به غریزه و شهود وابسته بوده است، که هر دو از طریق چاکرای آجنا عمل میکنند. چاکرای آجنا با غدهی پینهآل و این غده با سیستم عصبی سمپاتیک در ارتباط است. اکثر اعمال انسان اولیه را سیستم عصبی سمپاتیک کنترل میکرده، زیرا سیستم عصبی مرکزی انسانِ اولیه (مغز و نخاع) به حد کافی تکامل یافته نبوده است. بنابراین زندگی انسان اولیه و عملکرد سیستم عصبی سمپاتیک او بهطور عمده به تکانههای کالبد اختری وابسته بوده است. با تکامل بشر، سیستم عصبی سمپاتیک مهار شده و سیستم عصبی مرکزی به میزان قابل توجهی تکامل پیدا کرده است. به این ترتیب کالبد اختری نیز مهار شده، هر چند هنوز با ارسال پیام به پایانه فیزیکیِ چاکرای آجنا یعنی غدهی پینهآل در مغز به فعالیت خود ادامه میدهد. انسان امروزی با این مغز تکامل یافته میتواند از دانش اختری سود ببرد. از آنجا که در انسان مدرن فرآیندهای عقلانی و فعالیت سیستم عصبی مرکزی غالب شدهاند، فعالیت معنوی انسان دچار مشکل و نقصان شده است.
دانش کسب شده در سطوح فرامادی در مغز اختری یا ذهن پدیدار میشود و از طریق کالبد اختری به مغز فیزیکی میرسد. غدهی پینهآل با چاکرای آجنا ارتباط دارد وآجنا نیز به نوبهی خود با کالبد ذهنی در ارتباط است. غدهی پینهآل به عنوان یک ارگان فیزیکی انتقال دهندهی افکار از یک مغز به مغز دیگر یا از سطح بالاتر به مغز فیزیکی عمل میکند. اما انسان اغلب از ماهیت این دانش یا نحوهی ارتباط با آن آگاهی ندارد، زیرا اکثر مردم از سطوح بالاتر، آگاهی ندارند و تواناییهای معنوی آنها درگیر تکانهها و فرآیندهای ذهنی است. بسیاری از مردم نسبت به فرآیندهای سطح بالا حساسند، اما عدم آگاهی آنها ناشی از فقدان ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است. ممکن است فردی در سطح اختری آگاه و فعال باشد، اما به علت عدم ارتباط بین سیستمهای فیزیکی و اختری در آگاهی او وقفه وجود داشته باشد. هر چقدر که آگاهی در سطح اختری زنده و فعال باشد، نمیتواند خاطرهی تجربیات آگاهی برتر را به مغز فیزیکی انتقال دهد، مگر اینکه ارتباطهای مذکور فعال باشند.
Ajna & Brainامواج مغزی و چشم سوم
بسیاری از متافیزیسینها معتقدند که غدهی پینهآل و سیستم پیچیدهی عصبی مربوط به آن پس از مدتهای طولانی تمرین مراقبه دچار تغییر عملی میشود. این موضوع توسط بسیاری از دانشمندان که روی فعالیت الکتریکی مغز تحقیق کردهاند، اثبات شده است. آنها دریافتهاند که وقتی انسان در حالت بیداری و هوشیاری معمولی به سر میبرد، امواج الکتریکی مغز که در این حالت امواج بتا نام دارند و توسط قشر مخ تولید میشوند، دارای طول موج کم و فرکانس زیاد هستند. وقتی فرد چشمانش را میبندد و ذهن او در حالت آرامش و در عین حال هوشیاری قرار دارد، تغییر ناگهانی در شکل امواج مغز به وجود میآید، طول موج امواج بیشتر شده، فرکانس آنها کاهش مییابد. این امواج را امواج آلفا مینامند، که وجود آنها هم در دانشجویان مبتدی و هم در استادان متافیزیک نشان داده شده است.
دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفتهی متافیزیک دارای یک موج مغزی دیگری به نام تتا میباشند، امواج تتا نسبت به امواج آلفا دارای طول موج بیشتر و فرکانس کمتر میباشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا بهطور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماری صرع در زمان حملههای صرع ماژور دیده میشود. یک توضیح ممکن برای این موضوع این است که در زمان حملههای صرع، سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را بهدست میگیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر میبرد. چنانکه در حالت مراقبه عمیق اتفاق میافتد.
حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگری نیز میشود که همزمان با ثبت امواج مغزی بررسی میشود. در حالت آگاهی مراقبهای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلولهای بدن و دفع دیاکسید کربن کاهش مییابد، متابولیسم بدن آهستهتر میشود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش مییابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوستر است. درحالیکه سطح این ماده در خون افراد دچار تنشهای عصبی و اضطراب بهطور مشخص بالا است. در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع میکند، فرآیندی مخالف با فعالیت سیستم ترشح کنندهی آدرنالین اتفاق میافتد. این فرآیند بدن را قادر میسازد که در حالتی آسودهتر و رهاتر عمل کند.
گروه دیگری از پژوهشگران پیرامون پدیدههای روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کردهاند. در یک بررسی از تعداد زیادی افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبهی در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تستهای آماری مشخص شد، هنگامی که فرد چشمانش را میبندد و روی موضوعی تمرکز میکند امواج آلفای مغز او افزایش مییابد و کسانی که امواج آلفای بیشتری تولید میکردند، اغلب میتوانستند کارتهای داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند. در مواردی که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاری از مردم یا هنگام باز بودن چشمها مشاهده میشود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت میگرفت. افراد مورد آزمایش همچنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربهای لذت بخش بود. هنگامی که افراد در این حالت چشمان خود را باز میکردند، میتوانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش تواناییهای روحی در این شرایط با تواناییهای فردی که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و میتواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد.
نوش داروی اکثر بیماریهای دنیای مدرن، امواج مغزی آلفا است که بدن و ذهن را در وضعیتی آرام و آزاد قرار میدهد و با واکنشهای ناهنجاری که از ابتدای خلقت انسان در جسم او رخ داده مقابله میکند. در دنیای مدرن زندگی انسان دیگر توسط حیوانات وحشی یا قبایل آدم خوار تهدید نمیشود، اما سیستم قدیمی ترشح کنندهی آدرنالین که بدن انسـان را در برابر چنان تهدیدهایی محافظت میکرده است، در برابر تهدیـدهای مـدرن نیز به همان روش قـدیمی واکنش نشان میدهد. امروزه تهدیدهای زندگی انسان معمولاً به صورت ترس از بحران مالی یا از دست دادن موقعیت شغلی و یا مشکلات خانوادگی و امثال آن جلوهگر میشود. اگرچه این قبیل تنشهای جامعهی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهنِ نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی میکند. از آنجا که بحرانهای دنیای مدرن حد و مرزی ندارد و هرگز پایان نمیپذیرد، بدن بسیاری از مردم بهطور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان میدهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژی، منجر به بیماریهای جسمی و روحی میشود. علاوه بر این بزرگترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفادهی بیش از حد فرسوده میشود و به این ترتیب بسیاری از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان میبینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوک ناشی از مواجههی ناگهانی با موقعیتهای خطرناک واقعی تأیید کنندهی این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوهها برای درمان این عارضه است. مراقبه باعث آرامش ذهن میشود و همواره با کاوش در زوایای روح انسان همراه است.
همانطوری که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غدهی پینهآل است که با مغز در ارتباط میباشد. برخی از متافیزیسینها معتقدند که غدهی پینهآل گیرنده و فرستندهی نوسانهای نامحسوسی است که افکار و پدیدههای روحی را در کیهان انتقال میدهد. غدهی پینهآل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل میکند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند، این امواج در مغز انسان ذخیره میشوند. کسانی که دارای تواناییهایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییر ماهیت امواج آلفا انجام میدهند.
انسان مدرن، دارای تفکری منطقی است و ترجیح میدهد زندگی خود را براساس واقعیتهای علمی پایهگذاری کند. امروزه بیشتر، واقعیتهای علمی مورد پذیرش قرار میگیرند و تجربیات علمی ثابت کردهاند، بعضی از مردم که تفکر مراقبهای دارند و امواج مغزی آنها بهطور عمده از نوع آلفاست، میتوانند وقایع را پیشبینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنجگانه است آگاهی داشته باشند. این تواناییهای روحی که بسیاری از مردم برای کسب آنها تلاش میکنند، ابتداییترین نشانههای قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این تواناییها را انکار میکنند تا مبادا آشکار ساختن تواناییهایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرتهای درونی در همهی ما وجود دارد، ما فقط باید برای بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکرای آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوی تجربههای جدید و روزنهای به سوی نور و روشنایی بگشاییم.
Ajna & Nadiنادیها و چشم سوم
انسان چیزی بیشتر از تودهای عصب، ماهیچه، استخوان و خون است. در بدن ما مراکز نامریی انرژی و مجاری متافیزیکی انرژی وجود دارند، که به ترتیب «چاکرا» و «نادی» گفته میشوند. نادیها ساختارهایی در بُعد ماورایی انسان میباشند که در حد واسط چاکراها و سیستم عصبی قرار گرفتهاند. بدین معنی که انرژیهای ماورایی ورودی به چاکراها، توسط نادیها به گونهای تغییر و تبدیل مییابد، تا بتواند به سیستم عصبی منتقل شود. در واقع نادیها با تغییر طول موج و فرکانسِ انرژیهای مذکور، آنها را به بُعد فیزیکی نزدیک میکنند، تا سیستم عصبی بتواند آنها را دریافت کند. به اعتقاد برخی از متافیزیسینها در بدن انسان هفتاد و دو هزار نادی وجود دارد که چهاردهتای آنها اصلی هستند.
مهمترین نادیهای بدن انسان، سه نادی «آیدا»، «پینگالا» و «ساشومنا» هستند. این سه نادی از انتهای ستون فقرات تا ساقه مغز امتداد دارند. ساشومنا در مرکز ستون فقرات مستقیماً به طرف بالا امتداد دارد. این نادی بر کانال مرکزی نخاع منطبق است. آیدا و پینگالا در اطراف نخاع در جهتهای مخالف با هم تقاطع دارند و به همین حالت در هم تنیده شده، تا بـالاترین قسمت ستون فقرات ادامـه مییابند. در نقـاط تقاطع آیدا و پینگالا چـاکراهای اصلی قرار دارند. همهی سیستمهـای روحی دارای جنبههای فیزیکی در جسم ما هستند، این نادیها معادلهای روحی سیستمهای عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک میباشند. این اعصاب فعالیتهای غیرارادی کالبد فیزیکی مانند ضربان قلب، هضم غذا، ترشح غدد و حرکات دودی را کنترل میکند. بهطور کلی سیستم پاراسمپاتیک بر این فعالیتها اثر بازدارنده دارد و متابولیسم را کُند میکند. درحالیکه سیستم سمپاتیک بر این فعالیتها اثر تحریکی داشته، سرعت آنها را بالا میبرد. به عبارت بهتر سمپاتیک در شرایط غیر طبیعی، در بحرانها و استرسها، بدن را برای مقابله با آن بحران آماده میکند، در این حالت وضعیت بدن به گونهای تغییر میکند، تا بتواند آن بحران را تحمل کند. بعد از برطرف شدن بحران پاراسمپاتیک بدن را به حالت عادی و معمولی برمیگرداند. برای مثال در هنگام استرس با فعال شدن سمپاتیک ضربان قلب، سرعت تنفس، گردش خون و فعالیت سیستم عصبی افزایش مییابد. اما در همین حال فعالیت دستگاه گوارش از جمله حرکات معده و روده و ترشح بزاق کاهش پیدا میکند. نادی آیدا در ارتباط با سیستم عصبی پاراسمپاتیک عمل میکند و عملکرد نادی پینگالا در ارتباط با سیستم عصبی سمپاتیک است.
این سه نادی مهم از طریق سوراخهای بینی با تنفس (دم و بازدم) در ارتباط هستند. هنگامی که تنفس از طریق سوراخ سمت چپ بینی انجام میگیرد، نادی آیدا فعال است، در این حالت انسان برای کارهای فکری و ذهنی آمادگی دارد. وقتی نادی آیدا فعالتر است با کاهش سرعت متابولیسم، اثر سرد کننده بر بدن میگذارد. هنگامی که تنفس از طریق سوراخ سمت راست بینی انجام میگیرد نادی پینگالا فعال است، در این حالت انسان سرشار از نیروی فیزیکی است و برای فعالیت جسمانی آمادگی دارد. در این حالت با بالا رفتن متابولیسم، بر بدن اثر گرم کنندهای اعمال میشود. پس پینگالا با جنبهی فیزیکی و آیدا با جنبهی ذهنی وجود انسان در ارتباط است. آیدا اثر خنک کننده و پینگالا اثر گرم کننده دارد.
خوابیدن به پهلوی راست سبب میشود که با تغییر تدریجی در وضعیت تنفس، مجرای سمت راست بینی تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای سمت چپ صورت گیرد. بدینترتیب با تنفس از مجرای چپ، نیروهای ذهنی و ماورایی انسان تحریک و فعال میشود. خوابیدن به پهلوی چپ باعث شده که مجرای سمت چپ تقریباً مسدود شده و تنفس از مجرای راست انجام شود، در این حالت نیروهای فیزیکی و جسمی انسان تحریک و فعال میشود. به یاد بیاورید که انسان دارای دو بخش فیزیکی و متافیزیکی است که بخش ماورایی او بزرگتر و مهمتر است و نیاز به توجه بیشتری دارد. پس خوابیدن به پهلوی راست با فعال کردن بخش ماورایی انسان ، فواید و محاسن عدیدهای خواهد داشت. حتماً اطلاع دارید که در دین مبین اسلام خوابیدن به پهلوی راست مستحب و خوابیدن به پهلوی چپ مکروه است. این دستور دینی دارای اسرار فراوانی است که با یکی از موارد آن در بالا آشنا شدید. موارد مذکور در بالا از کشفیات مؤلف این کتاب میباشد که در مرحلهی تئوری است.
در اکثر افراد یک چرخهی روزانهی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا وجود دارد و هر چرخه بین یک تا چهار ساعت ادامه دارد. در افراد متعادل در طول شبانهروز جریانی برابر از هر دو برقرار است. تغییرات چرخهی روزانهی فعالیت متناوب آیدا و پینگالا به عملکرد جسمی، روانی و روحی مربوط است. در افراد بیمار یا دچار آشفتگیهای ذهنی این سیستم به کلی فاقد تعادل است، در افراد عصبی و مضطرب سوراخ طرف راست بینی همیشه بازتر است، و در افراد به شدت افسرده در سوراخ طرف چپ بینی جریان هوای بیشتری برقرار است.
ارتباط بین تنفس، ذهن و کالبد روحی توسط پیاز بویایی و سیستم لیمبیک در مغز که با غدهی پینهآل در ارتباط است، برقرار میشود. پیاز بویایی که ارگان مربوط به حس بویایی نیز است، حس میکند که در کدام سوراخ بینی جریان برقرار است و این اطلاعات را به بقیهی مغز نیز منتقل میکند. پیاز بویایی، ارگان بسیار پیچیدهای با هزاران ارتباط عصبی است که با همهی قسمتهای سیستم عصبی در ارتباط میباشد و عصب شناسان هنوز نتوانستهاند کاربردی برای آنها بیابند. پیاز بویایی دارای دو لُب است که هر یک مستقیماً بالای یکی از دو مجرای بینی قرار دارد.
Ajna Applications عملکردها، فعالیتها و وظایف چشم سوم?
آجنا وسیلهای برای پیشبینی، پیشگویی، آیندهنگری و روشنبینی است. آینده نگری شامل کسب اطلاعات و اخبار در مورد آینده میباشد. روشنبینی به معنی دریافت و رؤیت اطلاعات بدون استفاده از چشم معمولی است.
هم برق دم خنجر او سانحه سوز است هم چشم دل روشن او حادثه بین است
تجارب زیادی در طول تاریخ اثبات کردهاند که مقولات فوق واقعیت داشته، انسان میتواند به آنها دست یابد. ولی هر کس در این زمینه ادعا کند، نمیتوان گفت که ادعایش درست است و چه بسا ادعایی بیش نباشد. البته پر واضح است، آنهایی که در این زمینهها به تواناییهای مثبت دست پیدا کردهاند، هیچ گونه ادعایی ندارند.
پیشگویی از جمله مقولات بسیار داغ و حساس در متافیزیک است، که با شک، شبهه، اوهام و خرافات آمیخته شده است، و از لحاظ علمی جای سوال و از نظر شرعی محل تأمل است. در این مورد باید گفت که اصل مطلب پیشگویی صحیح است و برخی انسانها میتوانند به طرق مختلف از آینده با خبر شوند.
متافیزسینها برای پیشگویی شیوههای مختلفی دارند که یکی از مهمترین و معتبرترین آن استفاده از آجنا میباشد. البته دست یافتن به قدرت پیشگویی و فعال نمودن این توانایی نهفته در وجود انسان کار سخت و دشواری است، که نیاز به زمان طولانی و زحمت فراوان دارد.
چشم سوم به خاطر نقش حیاتیاش در ادراک روح، اهمیت ویژهای دارد. این چاکرا مجرای ارتباطی ما با ضمیر ناخودآگاه و مرکز نیروی درونیمان میباشد، یعنی جایی که بدن ما میتواند خود را شفا دهد، یا جایی که ما میتوانیم دیگران را شفا دهیم. آجنا مرکز ارتعاش انرژیهای روحی و نیروهای روانی خودآگاه و ناخودآگاه ما میباشد. به عبارت بهتر، چشم سوم مرکز فرماندهی روح در جسم فیزیکی است.
از لحاظ عاطفی، چشم سوم پلی به سوی شناخت و ارزیابی «خود» است. علاوه بر جنبهی روحی، آجنا در زمینهی تواناییهای عقلانی نیز به ما کمک میکند. این چاکرا همچنین به ما کمک میکند که در برابر عقاید دیگران ـ به خصوص عقاید مخالف ـ ذهنی باز داشته باشیم. بسیاری از انسانها تحمل و ظرفیت شنیدن و یا پذیرش عقاید مخالف با میل و علاقهی خودشان را ندارند، که این در بسیاری از موارد شغلی، خانوادگی و اجتماعی باعث بروز مشکلات عدیده میشود. بسیاری از دعواها و درگیریها در همین مطلب ریشه دارد. خیلی از انسانها فرهنگ گفتمانشان بسیار ضعیف است. ضعف فرهنگ گفتمان به خاطر عدم فعالیت مناسب آجنا است.
آجنا ما را قادر میسازد که از تجربهها درس بگیریم. چشم سوم مرکز هوش عاطفی و استدلال شهودی ما است و بصیرت درونی ما را تا زمانی که مانعی در برابر آن وجود نداشته باشد، افزایش میدهد.
حتماً برای شما اتفاق افتاده که فکری به ذهنتان خطور کند و دقیقاً به همان صورت اتفاق بیفتد! مثلاً ممکن است قبل از رفتن به دانشگاه ، به فکرتان برسد که امروز در کلاس اتفاق عجیبی رخ خواهد داد و پس از حضور در کلاس در کمال تعجب میبینید که آن فکر به وقوع میپیوندد. این پدیده در بعضی افراد به ندرت و در برخی دیگر به کرات پیش میآید. این گونه امور از مجرای چشم سوم عمل کرده، این اطلاعات به کمک آجنا به شخص میرسد.
چشم سوم مانند مجرایی عمل میکند که از طریق آن نوسانهای فرامادی به سوی کیهان فرستاده میشود. پس این ساختار عامل ارتباطی ما با کیهان و گذرگاه ورود به کیهان میباشد. کسانی که به این مرحله از رشد متافیزیک برسند، دیگر ترسی از مرگ نخواهند داشت و حتی مشتاق آن میباشند. ترس از مرگ یکی از معضلات تمام اقشار بشر میباشد. البته حقیقت آن است که جسم انسان از مرگ میهراسد ولی روح نه تنها هراسی از مرگ ندارد بلکه مشتاق آن است.
تیسراتیل محل رؤیت و ارتباط با «استاد درون» یا «گورو» است. گورو، استاد و معلم متافیزیک و یا عرفان است که میتواند در قالب روحی ظاهر شده و آموزش دهد. از نظر لغوی، گورو به معنی شخص سنگین، موقر و محترم است. این شخص دارای روحی والا و رفیع است و میتواند در هر دو جهان فیزیکی و ماورائی حضور داشته باشد. بسیاری از رازهای هستی و خلقت برای گورو آشکار شده است. استاد درون به گذشته و آینده اشراف دارد. با ارواح در ارتباط است و هالهی نورانی را میبیند. آنگاه که معرفتجو آمادگی و ظرفیت لازم را داشته باشد، استاد درون به سراغ او میآید. به یاد داشته باشید که این استاد درون است که شما را انتخاب می کند. اگر معرفتجو برای رسیدن به استاد درون تلاش فعال نماید، نتیجهی معکوس میدهد، به عبارت دیگر اگر معرفتجو مدام طلب دیدار استاد درون را داشته باشد، به نتیجه نخواهد رسید. صدا زدن گورو و یا فرا خواندن او امری گستاخانه است. برای ارتباط با استاد درون باید متواضع و فروتن بود. گاهی اوقات جوینده در خواب، رویا و خلسه، ستارهی آبی میبیند که بیانگر ارتباط قریب الوقوع با استاد درون میباشد.
آموزشهای متافیزیک در دو بُعد ظاهری و باطنی انجام میشود. شروع آموزشها عموماً با آموزشهای فیزیکی یا ظاهری است، که شاگرد و استاد در بُعد فیزیکی همدیگر را ملاقات کرده، آموزشها را آغاز میکنند. پس از مدتی که شاگرد توانایی و ظرفیت لازم را کسب کند، استاد به شکل روحی و از درون در زمان خواب، رؤیا و یا خلسه بر او ظاهر میشود و آموزشهای لازم را ارائه میکند؛ به این شخص استاد درون گفته میشود. استاد درون میتواند همان استاد ظاهری و فیزیکی باشد و یا میتواند فرد دیگری باشد. استاد درون میتواند در قید حیات باشد و یا این جهان خاکی را ترک نموده باشد. ممکن است برای شاگرد، استاد درون یک چهرهی آشنا و یا چهرهی جدید باشد. در هر شکل استاد درون در محل چشم سوم بر شاگرد ظاهر شده و او را آموزش میدهد. شاگرد نیز از طریق آجنا میتواند با استاد درون در ارتباط باشد.
قدرت ذهن، خرد، عقل، استدلال و بینش در چاکرای آجنا نهفته است. توانایی دست زدن به خلاقیتهای بزرگ، توانایی آموختن و درس گرفتن از تجربهها، توانایی ارزشیابی اعتقادات و نگرشها و احترام گذاشتن به نظرات دیگران از جمله مسائل دیگری هستند که به چشم سوم مربوط میشوند. هر چند که عشق مربوط به چاکرای قلب (چاکرای اصلی شمارهی4) است ولی عشقهای عرفانی و ماورایی به تیسراتیل ارتباط دارد. چشم سوم منشاء علم مطلق است.
از چشم سوم میتوان مانند یک دوربین استفاده کرد و با آن میتوان به سفر پرداخت؛ چشم سوم میتواند شخص را به هر کجا مجسم کند، ببرد، زیرا توسط تجسم راهنمایی میشود. همهی افکار و احساساتی که ما به چشم سوم میفرستیم، انرژی جذب میکنند تا در نهایت به واقعیت تبدیل شوند. ممکن است این فرآیند چند روز تا چند هفته طول بکشد و با واسطههای متعدد به دست شخص برسد، اما اگر ثبات و پشتکار باشد، سرانجام به هدف خواهد رسید. به عبارت دیگر چشم سوم جایگاه یک فرآیند برهم کنش است؛ همه افکار و احساساتی که شما وارد آن میکنید، به طرز شگرفی فزونی یافته، دوباره پدیدار میشوند.
از آنجا که چشم سوم هر چه را که شخص بخواهد برآورده میسازد، مهم است که همیشه چیزهای خوب آرزو شود. هرگز برای کسی آسیب و زیان نخواهید. همواره برای همهی نوع بشر و همهی نژادها در سراسر جهان هستی بهترین را بخواهید، همیشه کسانی را که به شما آزار رساندهاند، ببخشید و برای آنها دعای خیر کنید. این توصیه برای حفاظت از خود شماست. زیرا مانع از این میشود که احساس رنجش و ناخشنودی شما ادامه پیدا کند و شما را تا سطح شخصی که دربارهی او فکر میکنید تنزل دهد. همچنین خواستههای خود را با چیزهای آسان شروع کنید. سعی نکنید که از آسمان سکههای طلا ببارانید، این کار ممکن است ولی نه برای مبتدیان. اگر مشکل مالی دارید، بهتر است که برای افزایش درک و فهم خود دعا کنید.
چشم سوم پل برقراری ارتباط فکری با دیگران است. وقتی به هر دلیل خوشایند و یا ناخوشایند به فرد دیگری فکر کنیم، یک پل انرژی بین چشم سوم ما و او برقرار میشود که ما را به هم وصل مینماید. عوامل زیادی باعث میشود که ما به دیگران فکر نمائیم، از جمله: دوست داشتن، تنفر داشتن، طلب کار بودن، بدهکار بودن، ظلم کردن، مظلوم واقع شدن و ... تمام اینها باعث شده که به فرد دیگری فکر نموده، از طریق پل انرژی چشم سوم با او ارتباط برقرار نماییم. در این حالت اگر آن فرد از نظر علم و ایمان از ما بالاتر باشد، ما تا مرتبهی او صعود میکنیم، ولی اگر پایینتر باشد، ما نیز تا مرتبهی او نزول خواهیم کرد. اگر فکر کردن به شخصی و در نتیجه ارتباط با او از طریق چشم سوم موقت و گذرا باشد، این صعود و نزول نیز موقت و گذرا است. ولی در مواردی که به صورت دایم به فردی فکر نماییم، اتصال ما نیز دایمی بوده، صعود و یا نزول به مرتبهی آن شخص نیز دایمی میشود.
کینه به دل گرفتن سبب شده که انسان دایم به شخص مقابل فکر نموده، با مکانسیمهایی که ذکر شد، به مرتبهی آن شخص نزول نماید. برای همین توصیه شده که در این موارد اشخاص را ببخشید و از گناه آنها درگذرید و کینهی آنها را به دل نگیرید. این در درجهی اول به نفع خود شما است.
چشم سوم عامل بهره گرفتن از جادوی سیاه نیز میباشد. جادوی سیاه به معنی استفادههای منفی از تواناییهای متافیزیکی و نیروهای ماورائی بر علیه دیگران میباشد. هدف از این کار آسیب رساندن به دیگران و اذیت نمودن آنها است. جادوی سیاه در فرهنگها و ملل مختلف به شیوههای متفاوتی بهکار میرود. در جادوی سیاه با اعمال فیزیکی و ماورائی که انجام میشود، حجم زیادی انرژی منفی از چشم سوم عامل به سمت فرد مورد نظر ارسال میگردد، این انرژیهای منفی با نمود فیزیکی و ماورائی خود تاثیرات منفی بر جسم و روان سوژه میگذارد.
Ajna Locationمکان چشم سوم
اسامی چشم سوم - دکتر مطلب برازنده
چشم سوم با اسامی مختلف خوانده میشود. از جمله: چشم دل، چشم درون، چشم دانش، چشم بصیرت، چشم شهود، چشم یگانه، چشم معرفت، چشم معرفت بین، چشم برزخی، چشم عقل، چشم فکر، چشم معنوی، چشم قلب، چشم دریا، چشم سرّ، چشم باطن، چشم باطن بین، چشم خرد، چشم برزخ ملکوتی، چشم بصیرت باطنی، چشم بصیرت مثالی، چشم بصیرت ملکوتی، چشم بصیرت نفس، چشم غیبی ملکوتی، چشم ملکوت، چشم ملکوتی برزخی، دیدهی بصیرت، دیدهی دل، دیدهی دریا، ستارهی شرق، کبوتری از ملکوت، چاکرای ششم، چاکرای پیشانی، چاکرای گورو، چاکرای آگیا، دروازهی اثیری، مرکز پیشانی، مرکز ابرو، مرکز فرمان، نقطه سیاه، تیسراتیل، تری کوتی، تری ونی، موکتا تری ونی، جنانترا، شیوانترا، برومادهیا، برامیریها، دودالکانوال، نوکتی ساودا، آجنا و ...
چشم سوم بدان سبب گویند که چشمهای فیزیکی راست و چپ را اول و دوم در نظر گرفته و دو تا حساب شدهاند، پس این ساختار، چشم سوم نام گرفته است. در زبان انگلیسی نیز برای آن معادل همین عنوان یعنی Third eye بهکار میرود.
چشم دل، عنوانی است که بیشتر در ادبیات و عرفان بهکار میرود. معادل عربی آن «بصرِ قلب» است که در احادیث و روایات نیز به آن اشاره شده است. نبی گرامی اسلام، حضرت ختمی مرتبت، سید و سرور کائنات ـ که سلام و صلوات بر او و خاندانش باد ـ میفرمایند: «نیست بندهای جز اینکه برای قلبش دو چشم است و آنها دیدنی نیستند و با آنها عالم غیب مشاهده میگردد. هر آنگاه خداوند اراده فرمود خیر بندهاش را، میگشاید چشم دلش را و میبیند آنچه غایب است از این چشمان»(عبادت عاشقانه، ص 77)
،آجنا یک کلمهی سانسکریت به معنی فرمان، سرکردگی، سامان، اطاعت کردن، درک کردن و بهطور کامل فهمیدن است. دروازهی اثیری بدان سبب گفته میشود که چشم سوم راه و دروازهی ورود به جهان اثیری ـ بخش دوم جهان هستی ـ میباشد.
چاکرا، مراکز ورود و خروج انرژی در هالهی نورانی انسان میباشد. چاکراهای اصلی 7 عدد میباشند، که با شمارههای یک تا هفت مشخص میشوند. چشم سوم منطبق بر چاکر
نظرات شما عزیزان: